RSS  | خانه | درباره من | پارسی بلاگ|مجموع بازدیدها: 47549 | بازدیدهای امروز: 3
Just About
شعر - دفترچه‏ ی ممنوع ِدلتنگی‏ برای who
یه تیکه سنگ
وقتی نمی توانی زیر باران خیس شوی// آوازی بخوانی// که برگ ها نریزند// قدمی برداری// که ابرها نترسند// وقتی هیچکس از هیچکس نمی پرسد// چه اتفاقی برای تو افتاده است// تبدیل به باد شده ای./
لوگوی وبلاگ

موضوعات
جستجو
اشتراک
 
با عشق به تو
@ 1millionlovemessages.com

بیا دعا کنیم

«...بیا دعا کنیم،دعا کنیم که امام زمان زودتر بیاد... و زودتر مارو بکشه تا راحت بشیم... من هرچی فکر می کنم برای حل مشکلات هیچ راه حلی نیست مگر اون عزیز غایب...به هرکس اتکا می کنی از تو تواناتر نیست برای حل مشکلات... و فقط می‏رسی به خدا... که قربونش برم دور از دسترسه...پس می مونه امام زمان(عج)... اگه بیاد چی‏ میشه؟

شما که سواد داری، لیسانس داری، روزنومه خونی
با بزرگون می شینی، حرف می‏زنی،همه‏ چی می دونی
بگو از چیه که من دلم گرفته؟؟؟»*


پی نوشت آخر:6/6/86 هم رسید و من نتونستم ازین شهر ...تکون بخورم...
دلم میخواد به اصفهان برگردم...بازم به اون نصف جهان برگردم...برم اونجا بشینم در کنار زاینده رود... بخونم از ته دل....دودودودودودوددودود!!!
*پی نوشت ماقبل آخر: تمام قسمتای داخل«»مال همون نامه‏ س...به بهانه‏ ی عید بزرگ نیمه‏ ی شعبان... واسه‏ ی بهونه ‏گیری این دل نیمه شده...که نیمی‏ش با منه نیمی‏ش پیش کسایی که دوستشون دارم...




نویسنده: یه تیکه سنگ
لینک های مرتبط: شعر
چیزی می خواستــی بگـی!؟حرف دل

شعری برای ...شعر
این روزها
          _ مثل کنیزکی _
                  در تصرف شعرم،
حتی برای دیدن رویای کوتاهی
در با تو بودن؛
باید
از شعر اجازه بگیرم،
حتی برای آنکه بمیرم...

رها_28/5/86


نویسنده: یه تیکه سنگ
لینک های مرتبط: شعر
چیزی می خواستــی بگـی!؟حرف دل

عید است روزی که در آن...

شور_ سهراب

صبح
شور ابعاد عید
ذایقه را تازه کرد.
عکس من افتاد در مساحت تقویم:
در خم آن کودکانه های مورب،
روی سرازیری فراغت یک عید
داد زدم:
(( به، چه هوایی! ))
در ریه هایم وضوح بال تمام پرندهای جهان بود.
آن روز
آب، چه تر بود!
باد به شکل لجاجت متواری بود.
من همه مشق های هندسی ام را
روی زمین چیده بودم.
آن روز
چند مثلث در آب
غرق شدند.
من
گیج شدم،
جست زدم روی کوه نقشه جغرافی:
(( آی، هلیکوپتر نجات! ))
حیف:

طرح دهان در عبور باد بهم ریخت.
 ای وزش شور، ای شدیدترین شکل!
سایه لیوان آب را
تا عطش این صداقت متلاشی
راهنمایی کن. 

فردا عیده... با اینکه دلم عزا خونه‏س اما نمی تونم به این راحتی از فردا بگذرم... عیدم مبارک... چه خیالها گذر کرد و ... چه رویاها که برباد رفت و... چه سینه سوز آهها...
مرا دردیست اندر دل، اگر گویم جهان سوزد
اگر پنهان کنم ترسم که مغز استخوان سوزد...
همان بهتر که مغز استخوان بسوزد... همان بهتر که جانم بسوزد... خانمانم بسوزد... خدایا
عید دل من کی می رسد؟ هر دل سوخته ای را عاقبت پاداشی‏ست*...این پاداش دل سوخته‏ی من نیست... این تنهایی و بی‏کسی خدای من... این درد روی درد افزودن...


* پیامبر اکرم(ص)


نویسنده: یه تیکه سنگ
لینک های مرتبط: شعر
چیزی می خواستــی بگـی!؟حرف دل