سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 RSS  | خانه | درباره من | پارسی بلاگ|مجموع بازدیدها: 47172 | بازدیدهای امروز: 96
Just About
عید است روزی که در آن... - دفترچه‏ ی ممنوع ِدلتنگی‏ برای who
یه تیکه سنگ
وقتی نمی توانی زیر باران خیس شوی// آوازی بخوانی// که برگ ها نریزند// قدمی برداری// که ابرها نترسند// وقتی هیچکس از هیچکس نمی پرسد// چه اتفاقی برای تو افتاده است// تبدیل به باد شده ای./
لوگوی وبلاگ

موضوعات
جستجو
اشتراک
 
با عشق به تو
@ 1millionlovemessages.com

عید است روزی که در آن...

شور_ سهراب

صبح
شور ابعاد عید
ذایقه را تازه کرد.
عکس من افتاد در مساحت تقویم:
در خم آن کودکانه های مورب،
روی سرازیری فراغت یک عید
داد زدم:
(( به، چه هوایی! ))
در ریه هایم وضوح بال تمام پرندهای جهان بود.
آن روز
آب، چه تر بود!
باد به شکل لجاجت متواری بود.
من همه مشق های هندسی ام را
روی زمین چیده بودم.
آن روز
چند مثلث در آب
غرق شدند.
من
گیج شدم،
جست زدم روی کوه نقشه جغرافی:
(( آی، هلیکوپتر نجات! ))
حیف:

طرح دهان در عبور باد بهم ریخت.
 ای وزش شور، ای شدیدترین شکل!
سایه لیوان آب را
تا عطش این صداقت متلاشی
راهنمایی کن. 

فردا عیده... با اینکه دلم عزا خونه‏س اما نمی تونم به این راحتی از فردا بگذرم... عیدم مبارک... چه خیالها گذر کرد و ... چه رویاها که برباد رفت و... چه سینه سوز آهها...
مرا دردیست اندر دل، اگر گویم جهان سوزد
اگر پنهان کنم ترسم که مغز استخوان سوزد...
همان بهتر که مغز استخوان بسوزد... همان بهتر که جانم بسوزد... خانمانم بسوزد... خدایا
عید دل من کی می رسد؟ هر دل سوخته ای را عاقبت پاداشی‏ست*...این پاداش دل سوخته‏ی من نیست... این تنهایی و بی‏کسی خدای من... این درد روی درد افزودن...


* پیامبر اکرم(ص)


نویسنده: یه تیکه سنگ
لینک های مرتبط: شعر
چیزی می خواستــی بگـی!؟حرف دل